سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هو اللطیف

مطالب مفید، دلنوشته ها و ... این وبلاگ تقدیم به همه بیداردلان

روز عرفان

نهم ذی حجه، روز عرفه، روز عرفان بر شما دوستان گرامی باد.

صدای زمزمه می‏آید. سوز دل، اندوه و غم، صدای راز و نیاز عاشقانه.

چه حال خوشی دارند این جماعت، این جماعتی که دعوت شدند و اجابت کردند و اکنون، آمده‏اند تا میهمان مهربانی خدا شوند؛ میهمان بخشش بی‏اندازه خدا. هر کس در گوشه‏ای نشسته و زانوی پشیمانی در بغل گرفته و سر در گریبان اندوه فرو برده است و دانه دانه دلتنگی‏اش را با اشک و حسرت به تسبیح می‏کشد. همه خود را از یاد برده و غرق در دلخوشیِ یاد خدا شده‏اند..

خدایا! این جماعت، فقط تو را می‏خواهند، تو را صدا می‏زنند.
حرف دل و زبانشان تویی، دلیل اشک‏هایشان، سوز مناجات‏هایشان آه و ناله‏های بی‏صدایشان. اینک آمده‏اند تا از باغ عرفه، گل‏های معرفت بچینند. آمده‏اند تا تو را بشناسند، تو را ببینند، تو را بفهمند.
پروردگارا! شاخه‏های خشکیده روحمان را به میهمانی باران رحمتت بخوان. دستان التماس دل‏هایمان را، با دست‏های اجابت بفشار و برف‏های هوس نشسته بر بام احساسمان را به هُرم یک نگاه مهربان آب کن.
خدایا! امروز را، روز عرفه تو و ما قرار ده، روز شناسایی بزرگی‏ات، مهربانی‏ات، کرامتت، و روز بخشیدن بیچارگی ما، درماندگی ما، گناهان ما...

«روز عرفه»، روز عشق است و مهربانی؛ روز بهار فرصت‏ها و هنگام رویش گلستان «رحمت» است.
«عرفه» نگین انگشتری ذی‏حجه است، نغمه‏ی زیبای شکفتن در باغ صفا و مروه، شعر مشعر دل، صفای «صفا دلان»، مروّت «مروه پویان» و زمزمه‏ی «زمزم نوشان» است.
«عرفه» روز اشک است و ناله. «عرفات»، سرزمین اشک‏ها، سرزمین عشق، سرزمین میعاد، سرزمین نور و سرور، سرزمین تقوا و توبه و سرزمین درد و درمان است. از گوشه گوشه‏ی این دشت، ندای «لَبَّیْکَ، اَللَّهُمَّ لَبَّیْک، لَبَّیْکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ ...» به عرش برین می‏رسد.
گوش کن! می‏شنوی؟ نگاه کن! می‏بینی؟ در بی‏کران دشت عرفات، هیچ نجوایی جز نیایش عاشقان به گوش نمی‏رسد؛ هنوز زیباترین نغمه‏ای که عرش را می‏لرزاند، مناجات عرفه‏ی پاره‏ی تن رسول و نور دیده‏ی بتول است که در خلوت این صحرای ملکوتی، در برابر معبودش زانو زده و دست‏هایش به‏سوی آسمان بلند است. گاه تبسمی بر لبانش نقش می‏بندد و گاه سیل اشک امانش نمی‏دهد.
«عرفه» روز حسین علیه‏السلام است و حسینی شدن؛ دل بر حسین علیه‏السلام سپردن و هم نوا با حسین علیه‏السلام خواندن.
عرفه، روز توبه و بازگشت به یگانه پروردگار و دور شدن از صفات نکوهیده است..

الهی! عرفه‏ام، باحسین علیه‏السلام از عرفات کوچ کرد و رحل اقامت در کربلاگزید؛ پس تو رامی خوانم به زبانی که امامم حسین علیه‏السلام در روز عرفه و در ودایش با سرزمین عرفات خواند.
الهی تو را می‏خوانم، با اشک‏هایی که به ترنم آخرین نوای آسمانی مولایم حسین علیه‏السلام در روز عرفه، بر صورت شرمسارم روان شده است.
الهی! تو را می‏خوانم به پاکی و خلوص بندگی در صحرای عرفات، به تکاپوی حاجیان؛ آن‏گاه که جان مشتاق را برای لقای تو روانه آسمان زلال عرفه می‏کنند.
خدای من! دلم برای آشنایی و آشتی با تو، بی‏تاب‏تر از همیشه است و تنها دارایی‏ام در پیشگاه تو، دعایی است که به آن وعده اجابت داده‏ای.
الهی! تو نوری؛ آشکارتر از آنی که به مدد آثار خلقتت، شناخته شوی.
تو نوری و روشن‏تر از آنی که در پناه سایه درآیی.
خدای من! چه وقت از دیده‏ام نهان شدی تا برای اثبات بودن تو، دست به دامن برهان و استدلال ببرم؟
تو آنقدر ظاهری که رسیدن به تو از راه مشاهده آثارت، راه دراز پیمودن و به بیراهه رفتن است. پس خدای من! چنان به عشق خود مرا بنواز و یاری‏ام کن تا دیده‏ام؛ به فراتر از نشانه‏هایت دل مشغول دارد و از درک نور تو که آفاق را روشن کرده، بازنماند.
بارالها! چنان خود را به من بنما که بی‏واسطه و با شهود قلب، شیفته جمال نورانی تو شوم.



[ یکشنبه 90/8/15 ] [ 9:8 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

きらきら