سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هو اللطیف

مطالب مفید، دلنوشته ها و ... این وبلاگ تقدیم به همه بیداردلان

گل نیلی حسین (ع)

سه سالگی‏ اش بر مدار عاشورا می‏چرخد.  اتفاقی که طنین خنده‏های کودکانه‏اش را به غارت می‏برد.

فرات از چشمانش مهاجرت می‏کند.

بی‏پناهی‏اش، در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود.

این سه سالگی اوست که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است.

سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشم‏های کوچک تو خلاصه شده است.

سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیه‏السلام رها بودی و پا به پای آبله، زخم‏هایش را به جستجو.  سلام بر کوچکی گام‏هایت؛ به تو و خاطرات در آتش رها مانده‏ات.

سلام بر تو که آتش، کوتاه‏تر از دامنت نیافت.

تو را خوب‏تر از شام غریبان، زینب می‏شناسد و تو بهتر از همه، شام غریبان را.

شام غریبان، تو را خوب می‏شناسد؛ تورا که آن‏قدر پدر پدر کردی و «ا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی» گفتی تا در روشنای حضور حسین علیه‏السلام غوطه‏ور شدی.

امشب، غمگین‏ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا می‏ کند. آسمان! چه دل‏ گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را می ‏فشرد. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر سر و سفیر می‏ کوبند. متاب امشب ای ماه، متاب! متاب که امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ‏ترین خرابه دنیاست. متاب ای ماه، متاب! »

ای گل نیلی حسین! ای رقیه!  جان ما از غم تو در تب و تاب غصه افتاده و با بدن کبود شده‏ات، هم دردی می‏کند و به قلب کوچکت تسلیت می‏گوید.   از ما به رخسار نیلی شده و پاهای آبله بسته‏ات سلام، ای زیبا گل پرپر شده‏ی باغ حسین! سلام بر غم‏های بی‏انتهایت یا رقیه




[ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 1:0 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

きらきら