سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هو اللطیف

مطالب مفید، دلنوشته ها و ... این وبلاگ تقدیم به همه بیداردلان

شهادت امام حسن مجتبی (ع)

لحظه هاى غریبى است که دنیا با این همه اندوه، در قاب چشم ها نشسته است.

کجاست مرهمى شفابخش براى زهرى که در این ثانیه ها رخنه کرده است.

مدینه با نخل هاى دل سوخته اش که ریشه در آهِ امروز دارند، مرثیه اى مجسم است. چقدر قشنگ گفته اند که «ماتم ها به اندازه مهربانى آدم ها وسیع مى شوند».

اینک نگاه مى کنم به سمت کریمانه ترین نام و گوشه اى از رنج هاى بى کرانه زمین که در «بقیع» جمع شده است.

کاش خورشیدِ امروز با این عقربک هاى زهردار ساعت ها بیدار نمى شدند!

کاش همسر، این همه دشمن نمى شد!

کاش بقیع را با غلیظ ترین لهجه گریه، در محضرش نمى دیدیم تا دسته دسته مرثیه هاىِ جان سوز متولد شوند.

آن جماعت به ظاهر مسلمان، چقدر پشت او را خالى کردند و چه ها بر سر دل بى تابش آوردند! خدا مى داند. اینکه با قرصى نان و مشتى خرما و جرعه اى آب روزه بگشاید، افطار نیست. آیا روزه خاموشى او را گاه افطارى روشن فرا مى رسد؟!

آسمان مى بیند که برادر به بدرقه داغ پاره ها آمده است. حسین علیه السلام را به موسم بى برادرى کشانده اند... .

لحظه هاى غریبى است. شکوه برزخى یک سفر بى بازگشت؛ بغض ترک خورده یک سکوت طولانى!

 زمان به افطار نزدیک مى شود و زمین به لرزشى عظیم تن مى دهد. روزه سختى بود. همه زخم هاى اسلام در روزه امروز او حلول کرده است. بغض، گلوى صبرش را مى فشارد. مدت هاست که با غمى مهیب دست به گریبان است، ولى اینک دلش براى سفرى تنگ شده است!

این شب ها، مکر مخفیانه اى در خانه او رخنه کرده است. همسرش جعده، مدتى است مرموز و تلخ به او مى نگرد. عجیب تر اینکه از نگاه امام فرارى است. به غروب نزدیک مى شود؛ به غروبى غریبانه!

زینب علیهاالسلام جامه سوم مصیبت را بر تن مى کند.

شام سیاه مدینه جارى شده و جگر پاره امام بر تشت... .

بقیع منتظر است؛ زیرا خوب مى داند دشمن اجازه دفن او را کنار مرقد پیامبر نخواهد داد؛ حتى اگر جنازه اش تیرباران شود...

روزگار غریبى است و امام مجتبى علیه السلام تنهاترین مرد. این را شهادت غریبانه اش شهادت داده است



[ شنبه 90/11/1 ] [ 11:53 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

رحلت پیامبر (ص)

السلام علیک یا رسول اللّه‏!

مردى از دنیا مى رود که دنیا، چشم انتظارش بود تا بیاید و دایره نبوت را در افق باز چشم هایش، به پایان  برساند؛ مردى که دنیا چشم انتظارش نشست تا نقطه بگذارد بر انتهاى سطر پیامبرى و نامه رسالت را مُهر بنگارد با نقش نگین خاتمیت.

دریاى بى کرانه اى که اینک در بستر آرمیده است و نفس هاى مهربانش به شماره افتاده اند، سال هاى سال، ستون هاى عرش را بر دوش کشیده و عمرى، دلیل هستى بوده است.

همیشه نگران «امت» بودى

دیگر تمام شد؛ تمام آن روزهاى بى قرارى و شب هاى بى خواب که گمراهىِ مردمِ زمانه، تو را آسوده خاطر نمى گذاشت؛ تو را که در همه لحظه ها، براى رونق سفره هایشان و براى خاطر روشناى خانه ذهن و دلشان، خواب و خور نداشتى.

آه از دل مهربان تو اى رحمه للعالمین که در این واپسین نفس ها مدام زیر لب زمزمه مى کنى: امّتى، أمّتى...

حسنین علیهماالسلام ، دار و ندار خویش را در بستر وداع می‏بینند. یا رسول اللّه‏! برخیز؛ مدینه تو را می‏خواهد. برخیز که بعد از تو، مرا حرمتی نخواهد بود؛ که تنها تو می‏دانستی حرمت خانه علی و فاطمه را.

اما همیشه کلامت در ذهنم جاریست:

دو چیز گرانبها را در بین شما به امانت می گذارم. کتاب خدا را که چون ریسمانی است از عرش به زمین کشیده شده، و دومین آن ها اهل بیت و عترتم می باشد و به راستی که هیچ یک از آن ها از هم جدا نخواهند شد تا زمانی که نزد من بر سر حوض (کوثر) باز گردند.

 چقدر در این لحظات جای تو خالیست ای رسول مهر و مهربانی

 یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرهجهم



[ شنبه 90/11/1 ] [ 11:52 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

شهید نواب صفوی

سالروز شهادت شهید گرانقدر نواب صفوی گرامیباد.

سیدمجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی ، Navvab1 از روحانیون مبارز و رهبر جمعیت «فدائیان اسلام»، در سال 1303شمسی در محله خانی‌آباد نو و در خانواده‌ای روحانی دیده به جهان گشود. نسبت او از جانب مادر به صفویه و از طرف پدر به سادات معروف میرلوحی اصفهان می رسید.

پدرش سیدجواد میرلوحی، به دنبال صدور قانون «لباس های متحدالشکل» ـ 1314 ش. ـ لباس روحانیت از تن بیرون کرد و به عنوان وکیل دعاوی دادگستری مشغول به خدمت شد، اما پس از چندی در پی یک مشاجره سخت، سیلی محکمی به صورت علی‌اکبر داور وزیر عدلیه وقت زد که نتیجه آن گذران محکومیت سه ساله در زندان بود. او چندی پس از گذراندن دوره محکومیت و آزادی از زندان دارفانی را وداع گفت. طی این سه سال سیدمحمود نواب میرلوحی، از بستگان نزدیک سیدمجتبی، عهده‌دار سرپرستی وی بود.

دوران تحصیل

سیدمجتبی در 7 سالگی وارد دبستان حکیم نظامی Navvab2 شد و سپس در مدرسه صنعتی آلمانی‌ها به تحصیل ادامه داد. او همزمان در یکی از مساجد خانی‌آباد نو به فراگیری دروس دینی نیز مشغول شد و پس از خروج رضاخان از کشور به فعالیت های سیاسی روی آورد. سخنرانی وی علیه دولت قوام‌السلطنه در 17 آذر 1321 در حالی که 18 سال بیش نداشت اولین مبارزه وی علیه حکومت پهلوی محسوب می‌شد. در پی این سخنرانی و تهییج دانش‌آموزان دیگر مدارس و همراهی عده‌ای از مردم ناراضی، تظاهراتی در مقابل مجلس شورای ملی علیه قوام برگزار شد که با مداخله و تیراندازی پلیس، دو نفر شهید شدند. این حادثه اثر عمیقی در شخصیت سیدمجتبی گذاشت و او را در راه مبارزه با حکومت پهلوی مصمم‌تر ساخت.

استخدام در شرکت نفت

در 1322 سیدمجتبی به استخدام شرکت نفت درآمد و پس از مدت کوتاهی به آبادان منتقل شد. مدتی بعد برخورد شدیدی از سوی یکی از متخصصین انگلیسی شرکت نفت با یکی از کارگران صورت گرفت که به دنبال آن، نواب کارگران را به اعتراض و اجرای قصاص دعوت کرد. با دخالت پلیس و نیروهای نظامی، اعتراضات سرکوب شد. نواب نیز فرار کرده و شبانه به وسیله قایق از آبادان به سوی بصره و سپس نجف روانه شد. او برای امرار معاش به ساخت و فروش عطر روی آورد.

تحصیل در نجف  ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/10/27 ] [ 1:21 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

اربعین خورشید

فرا رسیدن اربعین شهادت سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیه السلام و یاران باوفایش بر همه شیعیان و شما دوستان گرامی تسلیت باد

  چهل روز از خاموشى لب هاى عطشناک مى گذرد و اکنون وارثان آن داغ را باید که منادى حق شوند.

خاطره اى تلخ، روى دست تاریخ شعله مى کشد و حرف هاى ناگفته، گلوى لحظه ها را در هم مى فشارد. اکنون باید پیراهن چاک چاک خورشید را علم کرد، تا قلب ها را بسوزاند، تا چشم هاى به خواب غفلت رفته را بیدار کند.
زینب علیهاالسلام برمى خیزد و غبار فراموشى از شانه عاشورا، به زمین مى ریزد.

حالا چهل روز است که مرثیه هامان را در کوچه هاى داغ، مکرر مى کنیم.
چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم. «اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده اى». امروز، اربعین خورشید است.




[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 9:39 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

رنگین پوست

شعری از یک کودک ، آفریقایی که جهانیان را به تحسین وا داشت
شعر زیر از یک کودک آفریقایی است که کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده بود:

وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم،
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم،
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم…
و تو، آدم سفید،
وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی،
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای،
وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی،
و وقتی می میری، خاکستری ای.
و تو به من میگی رنگین پوست؟!




[ سه شنبه 90/10/13 ] [ 8:19 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

حدیث

 امام کاظم علیه السلام کنار قبری اینگونه فرمودند:

چیزی که پایانش این است سزاست که از همان آغاز دل از آن برکند و

چیزی که آغازش این است سزاست که از پایانش ترسید 

وسائل الشیعه ج 16

 



[ یکشنبه 90/10/11 ] [ 9:29 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

گل نیلی حسین (ع)

سه سالگی‏ اش بر مدار عاشورا می‏چرخد.  اتفاقی که طنین خنده‏های کودکانه‏اش را به غارت می‏برد.

فرات از چشمانش مهاجرت می‏کند.

بی‏پناهی‏اش، در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود.

این سه سالگی اوست که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است.

سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشم‏های کوچک تو خلاصه شده است.

سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیه‏السلام رها بودی و پا به پای آبله، زخم‏هایش را به جستجو.  سلام بر کوچکی گام‏هایت؛ به تو و خاطرات در آتش رها مانده‏ات.

سلام بر تو که آتش، کوتاه‏تر از دامنت نیافت.

تو را خوب‏تر از شام غریبان، زینب می‏شناسد و تو بهتر از همه، شام غریبان را.

شام غریبان، تو را خوب می‏شناسد؛ تورا که آن‏قدر پدر پدر کردی و «ا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی» گفتی تا در روشنای حضور حسین علیه‏السلام غوطه‏ور شدی.

امشب، غمگین‏ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا می‏ کند. آسمان! چه دل‏ گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را می ‏فشرد. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر سر و سفیر می‏ کوبند. متاب امشب ای ماه، متاب! متاب که امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ‏ترین خرابه دنیاست. متاب ای ماه، متاب! »

ای گل نیلی حسین! ای رقیه!  جان ما از غم تو در تب و تاب غصه افتاده و با بدن کبود شده‏ات، هم دردی می‏کند و به قلب کوچکت تسلیت می‏گوید.   از ما به رخسار نیلی شده و پاهای آبله بسته‏ات سلام، ای زیبا گل پرپر شده‏ی باغ حسین! سلام بر غم‏های بی‏انتهایت یا رقیه




[ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 1:0 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

چگونگی راندن جن ها و شیاطین

در روایات برای کسانی که از آزار و اذیت جنّیان می ترسند و برای دفع جنّ، دستور العمل هایی ذکر شده است که به برخی اشاره می کنیم:

1- دورى از تنهایى. 2- تغییر مکان و محل زندگى اگر چه به طور موقت. 3- صدقه دادن. 4- خواندن سوره هایى از قرآن که به چهار قل معروفند: که عبارتنداز: «کافرون»، «اخلاص»، «ناس»، «فلق» و نیز خواندن آیه «و ان یکاد»

5- خواندن آیه 83 سوره آل عمران با صدای بلند در مکان های ترسناک. (أَفَغَیرَ دِینِ اللَّهِ یبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کرْهاً وَ إِلَیهِ یرْجَعُون)

6- نوشتن دعای معروف به دعای ابودجانه، که در بحارالأنوار ، ج91 ، ص 221-224 آمده است.

7- امام باقر(علیه السلام) برای کسی که ارواح جنیان او را اذیت می کردند، دستورالعمل زیر را فرمودند: امام باقر علیه السلام به فردی که ارواح جنیان او را اذیت می کردند، فرمود: با فاتحة الکتاب و سوره ناس و فلق تعویذ کنید (هرکدام 10 بار) و آن سوره ها را با مشک و زعفران در جامی (ظرفی) بنویسید. برای خوردن و وضو و غسل از آن ظرف استفاده کنید. آن شخص سه روز این عمل را انجام داد و آن پدیده برطرف شد. ادامه مطلب...

[ دوشنبه 90/10/5 ] [ 8:53 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

اول صفر ؛ ورود اسرای کربلا به سرزمین شام

 

   پس از آن که امام حسین(ع) و یاران باوفای آن حضرت در صحرای کربلا به دست لشکریان سفاک عمر بن سعد به شهادت رسیدند، خانواده آنان به اسارت درآمده و در روز یازدهم محرم آنان را از کربلا به کوفه و سپس شام منتقل کردند.

عبیدالله‏ بن ‏زیاد که استاندار کوفه و بصره و عامل یزید بن ‏معاویه در عراق و فتنه‏گر اصلى واقعه کربلا و از دشمنان سرسخت اهل‏بیت(ع) بود، دستور داد اسیران را با همان حالت اسارت و در پوشش نامناسب وارد مجلس کنند تا به خیال خود خدشه ای به جایگاه والای اهل بیت وارد کند .

پس از چند روز اقامت اسیران در کوفه آنان را روانه شام کردند تا در مجلس یزید بن ‏معاویه حاضر کنند.

کاروان اسرا هنگام حرکت به سوى شام از شهرها و روستاهای بسیاری عبور کردند و در بسیارى از این مناطق مردم به محض باخبر شدن از شهادت امام حسین(ع) و اسارت خانواده آن حضرت سوگوارى و قاتلان آن حضرت را لعنت می کردند.

اول ماه صفر سال 61 هجرى قمرى، اسیران و سرهاى شهیدان واقعه کربلا وارد دمشق، مقر حکومت یزید بن ‏معاویه شدند.

مدتى که اسیران در شام اقامت داشتند رویدادهاى گوناگونى براى آنان به وقوع پیوست که از همه مهمتر درگذشت دختر خردسال امام حسین(ع) در خرابه شام، مناظره حضرت زینب(س) و دیگر افراد خانواده سیدالشهدا با یزید و خطبه به یادماندنى امام سجاد(ع) در حضور یزید، درباریان و اهالى دمشق در مسجد اموى بود.

این افشاگریها و مبارزه‏هاى پنهان و آشکار اهل‏بیت در حالت اسیرى، یزید را نزد مسلمانان بى‏مقدار و بى‏اعتبار کرد و پس از مدتى، وضعیت شام را بر ضد یزید و به هوادارى از امام حسین(ع) تغییر داد.

یزید ناچار شد به جرم و جنایت خود و سپاهیان و عاملان جنایت پیشه اعتراف کرده، از امام زین‏العابدین(ع) عذرخواهى و پس از مدتى آنان را آزاد و با احترام و عزت به مدینه منوره عودت دهد.

منابع: الارشاد (شیخ مفید)، منتهى‏الآمال (شیخ عباس قمی)، زندگانى چهارده معصوم (ع) ترجمه اعلام‏الورى و لهوف ‏سید بن‏ طاووس

/6262



[ دوشنبه 90/10/5 ] [ 8:34 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

گریان، جز چهار چشم

گریان، جز چهار چشم
«یوسف بن اسباط» به نقل از پدرش می‏گوید: «وقتی نیمه‏های شب، در مسجد، جوانی را دیدم که به سجده افتاده و خاضعانه با خدای خویش راز و نیاز می‏کرد، به محضرش شتافتم، دیدم که امام سجّاد است. تا روشنایی هوا، صبر کردم، بعد به نزد ایشان رفتم و گفتم: ای فرزند پیامبر! چرا به خود این همه زحمت می‏دهی، با این که پروردگار، تو را برتری بخشیده و در پیشگاه خداوند مقامی بسیار شکوهمند داری؟ امام با شنیدن این سخن، دگرگون شده، گریه کرد و فرمود: پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرموده‏اند: «هنگامه قیامت، همه چشم‏ها، جز چهار چشم گریان است: چشمی که از خوف خدا بگرید؛ چشمی که در راه (جهاد برای) خدا نابینا شده باشد؛ چشمی که بر حرام‏های خدا بسته نگاه داشته شود و چشمی که شب تا به صبح در حال سجده، بیدار باشد».

شهادت جانسوز امام چهارم امام سجاد (ع) تسلیت باد.




[ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 10:24 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

きらきら