سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هو اللطیف

مطالب مفید، دلنوشته ها و ... این وبلاگ تقدیم به همه بیداردلان

ای بهتر از گل

ای بهتر از گل

هر روز به جاده آبی نگاه می کنم و در انتظار قاصدکی می نشینم که قرار
است خبر

گامهای تو را برای من بیاورد. اگر بیایی چشمهایم را سنگفرش راهت می
کنم
!

تو همانی هستی که در انتظارش نشسته بودم.

تو را که وجودت پر از مهربانیها، گذشت و فداکاری است

می ستایم



[ سه شنبه 88/5/6 ] [ 2:5 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

مرو با من بمان

بمان با من عزیز مهربان من

دوای لحظه های گریه و ماتم

بمان ای شب چراغ شام تار غم

مرو با من بمان ای مظهر خوبی

بمان ای رفتنت آغاز نابودی

بمان با من قشنگ خوش زبان من

مرو ای ترجمان غم

مرو کز رفتنت ویرانه می گردم

مثال مرغکی تنها

به فصل سرد بی مهری

میان باد پاییزی

دچار گریه میگردم

وز آن بدتر

چو شمعی در جوار مرگ

به امید وصال تو

سحر خاموش میگردم

مرو ای مهربان من

بمان باگریه های من



[ پنج شنبه 88/2/10 ] [ 9:1 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

گاهی وقتها

گاهی وقتها

 

گاهی وقتها تو دلت میخواد خودت باشی و یارت                  دوست داری  دوباره برگردی پی شهر و دیارت

مگه میشه

 

گاهی وقتها تا چشات با آینه بیدار میشه                              صد تا آسمون روی دوشت آوار میشه

مگه میشه

 

خیلی سخته میدونم اما خودت اینو میدونی                               چه جوری پیش چشات آینه دیوار میشه

مگه میشه مگه میشه

 

خیلی وقتها واسه آدم نمیاد زندگی اینجوری میخواهد زندگی اینجوری میخواهد

مگه میشه



[ سه شنبه 87/12/20 ] [ 10:5 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

شعر کوتاه

نه از آشنایان وفا دیده ام

نه در باده نوشان صفا دیده ام

 

ز نامردمی­ها نرنجد  دلم

که از چشم خود هم خطا دیده ام



[ شنبه 87/12/3 ] [ 9:8 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

من تو را مختص امروز دوست میدارم
من تو را مختص امروز دوست می دارم

روی پوست زندگی تو را هر شب میان آرزوهایم جاری می کنم! صبح که بیدار می شوم انگار باز گمی میان دستانم،تو را میان این همه بوسه که غرقت کرده بودم

به آب دادام!!!!مثل ماهی تازه صید شده می مانی هر بار که از تور می گیرمت

باز لیز می خوری در مسیر کابوس هایم!!!!!

بگذار تو را مختص امروز دوست بدارم نه به رنگ فرداهای نیامده ،بگذار تو را کلید

ضربان های قلبم کنم تا فردا را با تردید بودنت به خولب نروم!بگذار امید آینده را

از پشت چشمانی که خورشید را برای روزی دیگر وداع می کند از برای دیدن چشمانت در بقچه آرزوهای کالم داشته باشم!!!!آری می خواهم طعم ملس

لبانت همیشگی با شد برای امروزهایم....می خواهم تو را سوغات  کنم

تا همیشه لذت شیرین چشم براهی تو را در چنته دستانم داشته باشم!!!

آری مهربانم من تو را چون قصه های مادر بزرگ هر شب به خورد رویا هایم

می دهم تا مبادا عصاره شیرین بوسه هایت مرا زیاد رود!!!من تو را مختص امروز

به تقدیس چشمان پر شررت ،به احترام تمام دیوانه بازیهای که در آغوشت تجربه

می کنم ،تو را مختص خودت ، به رنگ بوسه های آتشین شبانگاهمان دوست می دارم،

آری امروز تو را متفاوت تر از دیروز دوست می دارم....



[ شنبه 87/11/26 ] [ 8:48 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

معاشران ...

معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
رباب و چنگ به بانگ بلند می‌گویند
که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید



[ دوشنبه 87/10/2 ] [ 8:33 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

یه رنگم، صادقم، صافم، زلالم

صفای اشک و آهم داده ای عشق
دل دور از گناهم داده ای عشق
دو چشمونت یه شب آتیش به جون زد
خیال کردم پناهم داده ای عشق
چنون عاشق چنون دیوونه حالم
که می خوام از تو و از دل بنالم
هنوزم با همین دیوونه حالیم
یه رنگم، صادقم، صافم، زلالم

تو که عشق رو تو ویرونی ندیدی
شب سر در گریبونی ندیدی
نمی دونی چه دردی داره دوری
تو که رنگ پریشونی ندیدی

عزیز جونم، غم عشق تو کم نیست
سوای عشق تو هر غم که غم نیست
گله کردی چرا می نالم از درد
دیگه این ناله ها دست خودم نیست
چنون عاشق چنون دیوونه حالم
که می خوام از تو و از دل بنالم
هنوزم با همین دیوونه حالیم
یه رنگم، صادقم، صافم، زلالم



[ سه شنبه 87/7/23 ] [ 12:47 عصر ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

ترکم مکن

ترکم مکن ای عشق من بی همزبانم

تنها تو یی ای نازنین آرام جانم

اینجا کسی در سینه اش رویا ندارد

دل را سپردن تا ابد معنا ندارد

سر در گریبانم کسی هم درد من نیست

از عشق جز آلودگی چیزی ندیدم

از فصل های دوستی من دل بریدم

این زندگی دیگر سرو سامان ندارد

دیگر به عشق من کسی ایمان ندارد

دیگر نمی داند که را باید صدا زد

این قلب را تا کی به طوفان بلا زد

من باغبان فصل های انتظارم

تو خوب می دانی من اینجا بی قرارم



[ پنج شنبه 87/4/27 ] [ 8:16 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

موی سپید

با سلام خدمت دوستان گلم

میلاد امام جواد (ع) را را به همه شما عزیزان تبریک میگم

شعر موی سپید را که استاد گلپا خوانده برایتان میگذارم امیدوارم لذت ببرید.

 


موی سپید و توی آینه دیدم
آهی بلند از ته دل کشیدم
تازیر لب شکوه رو کردم آغاز
عقل هی ام زد که خودت رو نباز
عشق باید پادر میونی کنه
تا آدم احساس جوونی کنه
رفته بودم تا مثل یک کبوتر
باز کنم تو آسمون بال وپر
دیدم که شوقی ندارم به پرواز
عقل هی ام زد که خودت رو نباز
عشق باید پادر میونی کنه
تا آدم احساس جوونی کنه
رفتم که با شادی و سازش کنم
گلهای گلدون و نوازش کنم
از دل بی حوصله غمگین شدم
تشنه دلداری و تسکین شدم
تازیر لب شکوه رو کردم آغاز
عقل هی ام زد که خودت رو نباز
عشق باید پادر میونی کنه
تا آدم احساس جوونی کنه

 

 

 



[ یکشنبه 87/4/23 ] [ 9:41 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

حکیم عمر خیام

سلام خدمت دوستان گلم

در آستانه بزرگداشت حکیم عمر خیام هستیم گفتم خوب است یادی از آن حکیم بکنیم:
حکیم عمر خیام (خیامی) در سال 439 هجری (1048 میلادی) در شهر نیشابور و در زمانی به دنیا آمد که ترکان سلجوقیان بر خراسان، ناحیه ای وسیع در شرق ایران، تسلط داشتند. وی در زادگاه خویش به آموختن علم پرداخت و نزد عالمان و استادان برجسته آن شهر از جمله امام موفق نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت و چنانکه گفته اند بسیار جوان بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت.
خیام و علم ریاضیات

دستاوردهای علمی خیام برای جامعه بشری متعدد و بسیار درخور توجه بوده است. وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو تحسین برانگیزی معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد، و سپس با استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی توانست برای تمامی آنها راه حلی کلی ارائه کند. وی برای معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی و هم از راه حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها ترسیمات هندسی را به کار برد؛ و بدین ترتیب توانست برای اغلب آنها راه حلی بیابد و در مواردی امکان وجود دو جواب را بررسی کند. اشکال کار در این بود که به دلیل تعریف نشدن اعداد منفی در آن زمان، خیام به جوابهای منفی معادله توجه نمی کرد و به سادگی از کنار امکان وجود سه جواب برای معادله درجه سوم رد می شد. با این همه تقریبا چهار قرن قبل از دکارت توانست به یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در تاریخ جبر بلکه علوم دست یابد و راه حلی را که دکارت بعدها (به صورت کاملتر) بیان کرد، پیش نهد. خیام همچنین توانست با موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی پیوسته به دست دهد و در واقع برای نخستین بار عدد مثبت حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد که هیچ کمیتی، مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر ریاضی، می توان هر مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم کرد. همچنین خیام ضمن جستجوی راهی برای اثبات "اصل توازی" (اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس (شرح اصول مشکل آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه شد. در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان کرد که کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و ساکری ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور هندسه های نااقلیدسی در قرن نوزدهم هموار کرد. بسیاری را عقیده بر این است که مثلث حسابی پاسکال را باید مثلث حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و معتقدند، دو جمله ای نیوتن را باید دو جمله ای خیام نامید. البته گفته می شودبیشتر از این دستور نیوتن و قانون تشکیل ضریب بسط دو جمله ای را چه جمشید کاشانی و چه نصیرالدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه گرفتن از عددها آورده اند. 
خیام پس از عمری پربار سرانجام در سال 517 هجری (طبق گفته اغلب منابع) در موطن خویش نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ اندیشه در ایران بسته شد.

این  قـافـله  عـمر  عجب می گذرد

دریاب دمی که با  طرب  می گذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری

پیش آر  پیاله  را کـه شب می گذرد

بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ

وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ

شـمع  طـربم  ولی  چـو  بنـشستم  هیچ

من  جام  جمم  ولی  چو  بشکستم هیچ

چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ

پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ

خوش باش که بعد از من و تو ماه  بسی

از سـلخ  بـغره  آیــد   از  غـره   بـسلخ

افسوس   که   نامه   جوانی   طی   شد

وان  تازه   بهار   زندگانی    طی   شد

حالی  که   ورا     نام   جوانی    گفتند

معلوم    نشد   که    او  کی آمد کی  شد

برایم دعا کنید



[ پنج شنبه 87/2/26 ] [ 8:33 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

きらきら