1- هر که با بدان نشیند نیکی نبیند. شود روز چون چشمه رخشان شود جهان چون نگین بدخشان شود 7- به توانایی خود ایمان داشتن نیمی از کامیابی است. ژان ژاک روسو 8- پیروزی هر چه دشوارتر به دست آید، لذتش بیشتر است. ویلیام شکسپیر 9- از تن بی دل طاعت نیاید و پوست بی مغز بضاعت را نشاید. سعدی 10- زیبایی قضیه منطقی است که صغرای آن چشم، کبری آن قلب، و نتیجه اش شوق است. سقراط 11- نه هر که به صورت نکوست، سیرت زیبا در اوست. کار اندرون دارد نه پوست. سعدی 12- شیرین کلامی توأم با حیا، زیباترین زینت زنان است. اوریسپید 13- خوشبختی پروانه ای است که اگر آرام بنشینید، روی سر شما خواهد نشست. دیوید هیوم 14- ضعیفی که با قوی دلاوری کند، یار دشمن است در هلاک خویشتن. سعدی 15- موفقیت آدم های کم ظرفیت، مقدمه گستاخی آنهاست. مثل ایتالیایی 16- برای اینکه هیچ وقت روبه روی قاضی نایستی، همیشه پشت سر قانون راه برو. مثل اینگلیسی 17- بی هنران هنرمند را نتوانند که بیننند. همچنان که سگان بازاری سگ صید را مشغله برآرند و پیش آمدن نیارند. یعنی سفله چون به هنر با کسی نیاید به خبثش در پوستین افتد. سعدی 18- حکیمی که با جهال در افتد توقع عزت ندارد و اگر جاهلی به زبان آوری بر حکیمی غالب آید، عجب نیست که سنگی است که گوهر همی شکند. سعدی 19- جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علوی است، ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد با خاک برابر است، و قیمت شکر نه از نی است، که آن خود خاصیت وی است. سعدی 20- مشک آن است که ببوید نه آنکه عطار بگوید. دانا چو طبلة عطار است، خاموش و هنر نمایی، و نادان خود طبل غازی بلندان آواز و میان تهی. سعدی 21- جوانمرد که بخورد و بدهد به از عابد که روزه دارد و بنهد. هر که ترک شهوت از بهر خلق داده است، از شهوتی حلال در شهوتی حرام افتاده است. 22- اندک اندک خیل شود و قطره قطره سیلی گردد. یعنی آنانکه دست قوت نداند سنگ خورده نگه دارند تا به وقت فرصت دمار از دماغ ظالم برآرند. سعدی 23- معصیت از هر که صادر شود نا پسندیده است و از علما ناخوبتر؛ که علم سلاح جنگ شیطان است. و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد. سعدی 24- درویش ضعیف حال را در خشکی تنگ سال مپرس که چونی؟ الا به شرط آنکه مرحم ریشش بنهی و معلومی پیشش. سعدی 25- دو چیز محال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم. سعدی 26- به نانهاده دست نرسد و نهاده هر کجا هست برسد. سعدی 27- حسود از نعمت حق بخیل است و بنده بیگناه را دشمن می دارد. 28- مراد از نزول قرآن، تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورت مکتوب. عامی متعبد، پیادة رفته است و عالم متهاون، سوار خفته. عاصی که دست بردارد، به از عابد که در سر دارد. 29- یکی را گفتن عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت: به زنبور بی عسل. سعدی 30- هر که در پیش سخن دیگران افتد، تا مایة فضلش بدانند، پایة جهلش معلوم کند. سعدی |
[ یکشنبه 86/6/25 ] [ 10:30 صبح ] [ مجتبی نصیری ]