من تو را فراموش نمکینم
بنام آنکه مهرش همیشه رهگشاست
از آن زمانی که هنر دوستی را فهمیدم فقط تو را می بینم
که تکه گاهی از محبت هستیم و من در این میان چون پرندگان
آشیان گم کرده در جستوجوی پناهگاه مطمئن تو را یافتم
دوری ات را نمی توان تحمل کرد ولی چه توان کرد
که رسم روزگار چنین است
هرگز تو را فراموش نخواهم کرد
آری
در مرگ آورترین لحظه های انتظار
زندگی را در رویاهای خویش دنبال کنم
رد رویاها و در امید ها
اگر ابرها گریستن را فراموش کنند
اگر پرندگان پرواز را فراموش کنن
اگر انسانها محرومحبت را فراموش کنن
من هرگز
تو را فراموش نمی کنم
[ سه شنبه 86/11/23 ] [ 8:28 صبح ] [ مجتبی نصیری ]