خدایا زن چه موجودیه؟
|
یک بنده خدایی ، کناراقیانوس قدم می زد،وزیر لب دعایی راهمزمزمه میکرد . نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت: خدایا ! میشه تنها آرزوى مرا بر آورده کنى؟ ناگاه، ابرى سیاه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت: چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من؟ مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت: ای خدای کریم از تو میخواهم جادهای بین کالیفرنیا و هاوایی بسازی تا هر وفت دلم خواست در این جاده رانندگی کنم!! از جانب خدای متعال ندا آمدکه: ای بندهی من! من ترا بخاطر وفاداریات بسیاردوست میدارم و میتوانم خواهش تو را برآورده کنم اما هیچ میدانی انجام تقاضای تو چقدر دشوار است؟هیچ میدانی که باید ته اقیانوس آرام را آسفالت کنم؟ هیچ میدانی چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود؟ من همهای اینها را میتوانم انجام بدهم! اما آیا نمیتوانی آرزوی دیگری بکنی؟ مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت: اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم! میشود بمن بفهمانى که زنان چرا مى گریند ؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟ صدایی از جانب باریتعالى آمد که:
(ای بنده من! آن جادهای را که خواستهای، دو بانده باشد یا چهار بانده!!؟؟ (
این مطلب شوخی بود تا با شما دوستانم کمی بخندیم و شما میتوانید با کمی محبت و عشق زنان را خوشحال کنید
مخصوصا زنان ایرانی را که نمونه و بهترین زنان هستند، درود بر همه زنان،مادران و دختران ایرانی و مسلمان |
[ یکشنبه 87/7/21 ] [ 9:16 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
نظر