السلام علیک یا باب الحوایج!
بشارت
دهید امالبنین را به ماه بنیهاشم! بشارت دهید علی علیهالسلام را به
ساقی کربلا! بشارت دهید حسین علیهالسلام را به علمدار عشق! بشارت دهید
حاجتمندان را که باب الحوایج، با آمدن ابوالفضل، گشوده شد.
امروز، آسمان آبیتر است؛ امالبنین، لبخند میزند، علی علیهالسلام بوسه میزند دو بازوی عباس علیهالسلام را. میبوسد ماه پیشانی ابوالفضل را و میگرید و حسین علیهالسلام و زینب علیهاالسلام میبینند و میدانند؛ میدانند و سکوت میکنند.
خوش آمدی، ای آسمان به نام تو روشن!
خوش آمدی، ای زمین به یادت گریان! خوش آمدی، ای ماه! خوش آمدی، عباس علی، یاور حسین، تشنه شهید عشق بر ساحل رود؛ خوش آمدی برادر.
کربلا منتظر ماست. دنیا، وامدار همه کربلاییهاست. عشق، بر قطره قطره خون تو بوسه میزند.
اگر تو نمیآمدی، صحنه غرورآفرین رشادت کامل نمیشد.
اگر تو نمیآمدی، آن واقعه عظیم، چیزی کم داشت.
اگر تو نمیآمدی، گل ایثار، به بار نمینشست.
ای
سرور و سالار ایثارگران و جانبازان، الگوی رشادت و شهامت، ای دلباخته،
جانباز، ای ساقی لبتشنه و ای سوار مشک به دندان! جانم به فدای تو؛ خوش
آمدی!
چه روزی زیباتر از آن روز که تو آمدی و آسمان را کامل کردی.
تو آمدی و روی ماه، از خجالت روی تو گلگون شد. تو آمدی و پرچم کاروان عطش
را به دست گرفتی؟!
[ دوشنبه 88/5/5 ] [ 8:44 صبح ] [ مجتبی نصیری ]