با سلام به همه دوستانم
امیدوارم روز اول فصل پاییز را با خوبی و خوشی آغاز نمایید و ایام خوبی را پیش رو داشته باشید این روز را هم به همه دانش آموزان تبریک عرض میکنم.
عشق و نارنجک
چه میشد بازمىگشتیم گاهى مثل اولها
دوباره دستهگل مىزد کسى روى مسلسلها
و گاهى پاى اعلامیهاى هشدار مىآمد
که شبنم یخ زده در باغ برخیزید مشعلها
اگر فهمیده باشى مىشود با عشق و نارنجک
خیابان را چراغانى کنى در زیر تاولها
صداى بهمن پنجاه و هفت انقلاب آمد
تلاطم مىکند در خویش اقیانوس مخملها
شنیدم لاى صحبتهاى گرم مردى از آتش
که دیگر میرزا کوچک نمىسازند جنگلها
نشد تعطیل درس مکتبخون جمعهها حتا
خوشا بر حالتان اى مردها، شاگرد اولها
باران
تقصیر شعر من نیست
که باران نمىبارد
باور کنید همیشه
پاى یکى از این ابرهاست
که لنگ میزند
همیشه تابستان طولانىترین فصل سال مىشود
تا نارنجِ اُردىبهشتى من
نرسیده بخشکد
... و باز
باران که نمىبارد
و خاطره برفهاى نروبیده
که روى شعر من آب مىشود ...
[ چهارشنبه 88/7/1 ] [ 8:20 صبح ] [ مجتبی نصیری ]