این روزها بوى شهر کربلا، حرم شریف تو را حس
مىکنم. چگونه در انتظار حرکت کاروان بمانم. هر لحظه دلم به سوى تو پَر
مىکشد و در هواى حریم مبارک تو نفس مىکشد. آنجا که چلچراغها نور دیگرى
دارند، کبوترها معصومتر و زیباترند، آنجا که از قبه مبارک تو تا آسمان خدا
نورافشان است. آنجا که زمین بر خود مىبالد و فخر مىفروشد چون همچو تو
میهمانى در آغوش دارد؛ و خورشید چه شعف و غرورى دارد که در صحن و سراى تو
نور مىپاشد. چه شورانگیز است وقتى سر بر آستان تو مىساییم. از خدا،
پیامبر و اجداد پاک تو و فرشتگان محافظ بارگاهت اذن دخول مىخواهیم که
داخل شویم. اکنون با تمام وجود بر تو امین خدا سلام و درود مىفرستیم.
خدایا، هر چه زودتر ما را به این حریم و حرم برسان تا شاید زیارت آن معصوم
و سیلاب اشک، آتش درونمان را آرام کند.
دوستان عزیزم نایب زیاره همه شما در کربلای معلی و نجف و کاظمین خواهم بود. حلالم کنید و برایم دعا کنید.
[ یکشنبه 88/11/11 ] [ 1:57 عصر ] [ مجتبی نصیری ]