بهار حاضر
ما در جستجوى بهاریم غافل از اینکه بهار همیشه و همه جا در کنار ماست، با
ماست؛ و براى ماست. ما بهار را مىطلبیم، غافل از اینکه بهار، خود بیشتر
از ما طالب ماست. بهار به دنبال ماست و ما را مىجوید و به خاطر ماست که
چشمان پرمهرش همیشه همچون دو چشمه جوشان دُرافشانى مىکند. ما به خود
مىبالیم که به دنبال بهاریم ولى احساس مىکنیم که او چون آهویى چابک از
کنار ما مىگذرد و نمىخواهد دستمان به او برسد. فکر مىکنیم که ما به
دنبال او هستیم، اما نه این بهار است که به دنبال ماست و قدم به قدم
همراهىمان مىکند؛ فقط باید چشمانمان را باز کنیم و نیک بنگریم. اگر خوب
نگاه کنیم جاى پاى سبزش را در چند قدمى نگاهمان خواهیم دید و مىتوانیم
شاد و خوشحال پابوس قدوم سبزش باشیم.
ماست؛ و براى ماست. ما بهار را مىطلبیم، غافل از اینکه بهار، خود بیشتر
از ما طالب ماست. بهار به دنبال ماست و ما را مىجوید و به خاطر ماست که
چشمان پرمهرش همیشه همچون دو چشمه جوشان دُرافشانى مىکند. ما به خود
مىبالیم که به دنبال بهاریم ولى احساس مىکنیم که او چون آهویى چابک از
کنار ما مىگذرد و نمىخواهد دستمان به او برسد. فکر مىکنیم که ما به
دنبال او هستیم، اما نه این بهار است که به دنبال ماست و قدم به قدم
همراهىمان مىکند؛ فقط باید چشمانمان را باز کنیم و نیک بنگریم. اگر خوب
نگاه کنیم جاى پاى سبزش را در چند قدمى نگاهمان خواهیم دید و مىتوانیم
شاد و خوشحال پابوس قدوم سبزش باشیم.
یا مهدى، اى بهار دلهاى ما،
مهربانى را از تو مىآموزیم و وفا را از تو یاد مىگیریم. مىدانیم که هیچ
گاه تنهایمان نگذاشتى و نخواهى گذاشت. پس اى بهار زندگىمان، عاجزانه از
تو مىخواهیم که بار دیگر ما را به نزد خود بخوانى.
یا اباصالح المهدى، دیدار تو، آرزوى ماست.
مهربانى را از تو مىآموزیم و وفا را از تو یاد مىگیریم. مىدانیم که هیچ
گاه تنهایمان نگذاشتى و نخواهى گذاشت. پس اى بهار زندگىمان، عاجزانه از
تو مىخواهیم که بار دیگر ما را به نزد خود بخوانى.
یا اباصالح المهدى، دیدار تو، آرزوى ماست.
[ دوشنبه 89/2/13 ] [ 8:23 صبح ] [ مجتبی نصیری ]