هوس
برای من نوشته ، گذشته ها گذشته
تمام قصه ها هوس بود
برای او نوشتم ، برای تو هوس بود
ولی برای من نفس بود
کاشکی خبر نداشتی ، دیوونه ی نگاتم
یه مشت خاک ناچیز ، افتاده ای به زیر پاتم
کاشکی صدای قلبت ، نبود صدای قلبم
کاشکی نکفته بودم ، تا وقت جون دادن باهاتم
تا وقت جون دادن باهاتم
نوشته هرچه بود تموم شد
نوشتم عمر من حروم شد
نوشته رفته ای ز یادم
نوشتم شمع رو به بادم
نوشته در دلم هوس مرد
نوشتم دل توی قفس مرد
کاشکی نبسته بودم ، زندگیمو به چشمات
کاشکی نخورده بودم ، به سادگی فریب حرفات
لعنت به من که آسون ، به یک نگات شکستم
به این دل دیوونه ، راه گریز ساده بستم
راه گریز ساده بستم
[ پنج شنبه 89/2/23 ] [ 12:59 عصر ] [ مجتبی نصیری ]