عاشق...
طبیبان بر سر بالین من آهسته می گفتند
که امشب تا سحر این عاشق دلخسته می میرد.
زه هر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خیزد
چه سنگین می رود این مرده از بس آرزوها داشت
[ شنبه 89/4/26 ] [ 9:0 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
هو اللطیفمطالب مفید، دلنوشته ها و ... این وبلاگ تقدیم به همه بیداردلان |
لینک دوستانپیوندهاسایت آوازکطراح قالب: آوازک |
عاشق...
طبیبان بر سر بالین من آهسته می گفتند که امشب تا سحر این عاشق دلخسته می میرد. زه هر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خیزد چه سنگین می رود این مرده از بس آرزوها داشت [ شنبه 89/4/26 ] [ 9:0 صبح ] [ مجتبی نصیری ] |
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم***
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
درباره وبلاگآرشیو ماهانهلینک های ویژهدیگر امکاناتبازدید امروز: 94 بازدید دیروز: 26 کل بازدیدها: 634530 |