هو اللطیف

مطالب مفید، دلنوشته ها و ... این وبلاگ تقدیم به همه بیداردلان

شب‏نشینان انتظار
شب ‏نشینان انتظار

در دل‏هایمان کسى نشسته است که صبح‏ها و
شب‏ها را گریه مى‏کند چون کودکى که در ازدحام آدم‏ها در خیابانى شلوغ و پر
رفت و آمد، گم شده باشد و به دنبال گمشده‏اش بى‏تابى کند. حالا دل‏هاى ما
همان کودک است و گمشده ما شمایید؛ شمایى که تا نیایید، تا برنگردید این
دل‏هاى بى‏قرار روى آرامش نخواهند دید.
آقاى مهربانمان! به کودک
درونمان چه بگوییم تا کمى آرام شود تا دیگر این همه بى‏تابى نکند؟ بگوییم
حالا همین حالایى که این کلمات را مى‏خوانید در کجایید؟ بگوییم کى قرار
است برگردید؟ کودک درون‏مان را چگونه آرام کنیم تا این همه دلتنگى نکند؟
یقین داریم روزى مى‏آیید، روزى که گروهى بیش از هر وقت دیگر نافرمانى خدا مى‏کنند؛ مگر این روزها همان روزها نیست.
مى‏بینیم چگونه کودکانى بى‏گناه هر روز پرپر مى‏شوند و دنیا فقط سکوت کرده است.
نمى‏دانیم حالا چند میلیون آدم هر روز براى دیدنت بى‏تابى مى‏کنند؟
همان‏هایى که نمى‏توانند کارى بکنند. همان‏هایى که نمى‏توانند از حق و
حقوق خود دفاع کنند و فقط تو را صدا مى‏زنند تا به داد آنها برسى و
نجات‏شان دهى. این روزها احساس مى‏کنیم در همین حوالى هستى و از هر زمان
دیگر به ما نزدیکترى و خوب مى‏دانید چه حال و احوالى داریم و مى‏دانید از
دلتنگى‏هاى‏مان و از دعا روز و شب‏مان براى دیدن و آمدن‏تان.
دنیا غمگین است، غمگین‏تر از همیشه و خدا شاهد است که بعضى‏ها آبروى هر چه
آدم است را برده‏اند. باید برسید و آبروى آدمى را دوباره به او برگردانید،
همان آدمى را که مسجود ملائکه بود و جانشین خداى بزرگ در زمین. ما
شب‏نشینان غم شماییم. درمان همه دردهاى بى‏دوایمان هستید، سال‏هاى سال است
با درد و دورى‏تان مى‏سازیم و مى‏سوزیم، به امید شکفتن خورشید وجودتان در
جمعه‏اى مبارک. کاش زودتر مى‏شکفتید اى خورشید حقیقى، تا آفتاب روى‏تان
زمین را روشن کند.



[ سه شنبه 89/6/2 ] [ 11:33 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

きらきら