شعر
سپیده که سر میزند
سایبان میشوم برای نگاهِ خسته ی تو
پل میشوم برای عبورِ آرزوهایت
سپیده که سر میزند...
جاده میشوم
و تو عابر همیشگی
سایبان میشوم برای نگاهِ خسته ی تو
پل میشوم برای عبورِ آرزوهایت
سپیده که سر میزند...
جاده میشوم
و تو عابر همیشگی
دیر می آیی و زود می روی
این چه آمدن و رفتنی است آخر
یادت نرود گلم
من برای دیدن تو
سالهاست که در ابتدای این جاده ی تردید
نشسته ام رو به انتظار ...
[ سه شنبه 89/7/13 ] [ 9:12 صبح ] [ مجتبی نصیری ]