دوریت
دوریت مانند ندیدن مهتاب است در شب
مانند راه رفتن در کوچه ی بن بست
دلم به لرزش می افتد از دوریت
چه کنم دل به تو بسته ام
غم ندیدنت را به شادی وجودت
به لحظه ای خیره ماندن در چشمانت
به آغوش گرمت
به جان می خرم
[ پنج شنبه 89/12/12 ] [ 8:32 صبح ] [ مجتبی نصیری ]