شوق دیدار
موج دریا، سنگ ساحل، قصه ی چشمان توست
مهربانی ها نشان از عشق بی پایان توست
غرق شد دل در خیال لحظه های دیدنت
هر کجا هستی و هستم جان من قربان توست
گفته بودی می رسی از راه شعر و قافیه
واژه ها گل کرده اند بیت و غزل از آن توست
تو نیایی شب که تا روز قیامت می رود
مطمئنا ماه با خورشید هم پیمان توست
شعر چشمانت بسوزاند تمام کوششم
این جسارتها کجا شایسته ی دیوان توست
می رسی روزی تو با شولای نوری از افق
وامدار از اولیاء و انبیاء ایمان توست
سربلند از سربلندیت تمـام عالم است
خضر و الیاس ومسیح و مصطفی مهمان توست
شوق دیدارت دراین سینه دگر از حدگذشت
دیر سالی هست دل سرگشته و حیران توست
مهربانی ها نشان از عشق بی پایان توست
غرق شد دل در خیال لحظه های دیدنت
هر کجا هستی و هستم جان من قربان توست
گفته بودی می رسی از راه شعر و قافیه
واژه ها گل کرده اند بیت و غزل از آن توست
تو نیایی شب که تا روز قیامت می رود
مطمئنا ماه با خورشید هم پیمان توست
شعر چشمانت بسوزاند تمام کوششم
این جسارتها کجا شایسته ی دیوان توست
می رسی روزی تو با شولای نوری از افق
وامدار از اولیاء و انبیاء ایمان توست
سربلند از سربلندیت تمـام عالم است
خضر و الیاس ومسیح و مصطفی مهمان توست
شوق دیدارت دراین سینه دگر از حدگذشت
دیر سالی هست دل سرگشته و حیران توست
[ چهارشنبه 90/2/14 ] [ 8:16 عصر ] [ مجتبی نصیری ]