هو اللطیف

مطالب مفید، دلنوشته ها و ... این وبلاگ تقدیم به همه بیداردلان

دنیای پست

سلام دوستان چند وقت بود که نبودم برای اینکه شوهر خالم فوت کرده بود بنابراین رفته بودم تهران، وای چقدر تهران شلوغ بود خیلی ترافیک خسته کننده ای داشت. چقدر سخت است که آدم مرگ پدر یا مادرش را ببیند و وارد خانه خاله شدم چنان دختر خالم و سه پسر خالهایم گریه می کردند که آدم سخت غمگین می شود. قرار شد که شوهر خالم را در شهر ماسال خاک کنیم بنابراین به بهشت زهرا برای غسل و کفن کردم رفتیم،‏ خدا آنجا قسمتتان نکند که هیچ کس به هیچ کس نیست یک عده که فقط منتظرند که بیایی و حسابی از شما پول بگیرند وقتی که غسلخانه را دیدم بالای غسلخانه اش نوشته بود که هر چه که داری باید بگذاری آنچه می بری اطاعت تو از خداست واقعا که این دنیا به هیچ نمی ارزد

   در این دنیای بی حاصل چرا مغرور می کردی                سلیمان گر شوی آخر اسیر مور می گردی

من با خودم می گفتم که چرا وقتی عزیزمان در حیات است قدرش را نمی دانیم او را احترام نمی کنیم اما وقتی مرد تازه می فهمیم چه کسی را از  دست داده ایم شوهر خاله ام واقعا که آدم کم حرف و خوبی بود ان شاء خداوند همه اموات را ببخشاید و مورد مهر و محبت خود قرار دهد.

لحظه ای که شوهرخاله ام را دفن می کردم به پسرانش و دخترش نگاه می کردم چقدر صحنه دردناکی بود چنان خاک بر سر می ریختند و ناله می کردند که گویی قیامت شده است واقعا مرگ عزیزان آدم خیلی سخت است اما گفتند:

    بر دوستان رفته چه افسوس می خوری               ما هم مگر جواز اقامت گرفته ایم

چه خوب است که انسان عملش را برای آخرت نیک سازد و از هواهای نفسانی دوری گزیند و دل به دنیای پست ندهد و همواره خدا و مرگ را در نظر داشته باشد که اگر در روی قله های رفیع باشد مرگ به سراغش خواهد آمد

      دل به دنیا مبند که که دنیا یک دم است                     هر که با دم همدم است او آدم است

     ان شاء الله خداوند ما را از بندگانش مخلص در راهش قرار دهد و ما را مخصوصا بنده حقیر را ببخشاید

                               نثار شادی روح کلیه امواتان و اموات من حقیر الفاتحه مع الصلوات

برایم دعا کنید



[ سه شنبه 85/11/24 ] [ 9:6 صبح ] [ مجتبی نصیری ]

نظر

きらきら