بانوی آب و آینه ها
پلک گشودی و ستاره های روشن نگاهت، تقدیر تاریک جهان را چلچراغ شد، همین که بوی بهشتی نفست در شامه خاک پیچید، آینده زمین سبز و زیبا شد، نرگسها به تماشای چشمهایت، دسته دسته از دل خاک سرک کشیدند و ابرها،هیجان آمدنت را، به شوق باریدند. آمدی تا بهار، تمام شکوفه هایش را به معصومیت آسمانی نگاهت، گره بزند. آهنگ دلنواز و کریمانه قدمهایت، در گستره خاک خجسته باد!
سلام بر تو ای بانوی آب و آینه ها!
سلام بر تو زیباترین مطلعِ غزل های عاشقی !
سلام بر نجابت دست ها و کرامت نگاه هایت!
سلام بر دیدگان معصومی که عصمت، ناخدای دریای نگاهش بود!
معصومه یعنی قداست مریم، عصمت فاطمه و ادامه ی قصه ی غصه های زینب در جست و جوی برادر!
[ شنبه 95/7/3 ] [ 9:6 صبح ] [ مجتبی نصیری ]