زیباترین نام الله
زیباترین کلام لا اله الا الله
زیباترین عهد جز خدا را اطاعت نکنیم
زیباترین مهاجر شهید
زیباترین انسان حضرت محمد (ص)
زیباترین سرمایه زمان
زیباترین سلسله انبیاء
زیباترین پیر مرد حبیب بن مظاهر
زیباترین روز جمعه
زیباترین دین اسلام
زیباترین نماز نماز ظهر عاشورا
زیباترین حرف حق
زیباترین ستون نماز
زیباترین حرکت شهادت
زیباترین زینت ادبادامه مطلب...
[ شنبه 87/12/3 ] [ 9:10 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
خاطراتی از انقلاب
با سلام و درود به پیشگاه مقدس حضرت بقیه الله الاعظم (عج) و به همه شهیدانی که در راه اسلام و قرآن عاشقانه خون خود را فدای ملت و مهین عزیزشان کردند. (روحشان شاد و یادشان گرامی باد)
خاطرات دوران انقلاب خاطرات شیرین و بیادماندنی است، خاطراتی که نشان دهنده ایثار و مقاومت و تلاش مردمان غیور به رهبری ابر مرد تاریخ ایران حضرت امام خمینی (ره) است. قبل از هر چیز سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و ایام دهه فجر را تبریک میگویم و یاد و خاطره امام راحل (ره) و همه شهیدان انقلاب را گرامی میدارم.
پدرم میگفت: سال 56 و 57 دورانی بود که دیگه ترس مردم از رژیم شاه ریخته بود و مردم سراسر کشور مخصوصا شهر قم شب تا صبح در خیابانها تظاهرات میکردند. دوران پرشوری بود مردم سنگ تمام گذاشتند. من هیچ کس جز مردم عادی را نمیدیدم و اکثرا جوانها راهپیماییها و تظاهرات را راهنمایی میکردند. صف اول جمعیت، جوانان بودند. مردم شعار "مرگ بر شاه" و "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" را سر میدادند.
هیچگاه 19 دیماه 1356 از خاطرم نمیرود. در آن روز عده کثیری با تجمع در بیت آیت الله نوری همدانی به سمت چهار راه بیمارستان (میدان شهدای فعلی) حرکت کردند. ساواک به همراه نیروهای شهربانی رژیم که از این اقدام خود جوش مردمی ترسیده بودند با به گلوله بستن مردم قصد متفرق کردن آنان را داشتند که در این بین عده زیادی شهید و زخمی شدند. پدرم در آن روز شاهد بود که ماموران شهربانی طلبه ای را در خیابان حجتیه با شلیک گلوله به شهادت رسانده و پشت مدرسه حجتیه جنازه وی را برداشته و با ماشین به نقطه نامعلومی بردند.
لحظه به لحظه به جمعیت تظاهرات کنندگان اضافه می شد و ماموران با شلیک گلوله و استفاده از گاز اشک آور و نظایر آن سعی در متفرق نمودن خیل عظیم راهپیمایان و تظاهرات کنندگان را داشتند ولی در نهایت آن روز مردم قم این تظاهرات را به قیامی تبدیل کردند که در نهایت منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ایران شد. در واقع قیام 19 دی زمینه ساز پیروزی انقلاب بود.
باور کنید رژیم از کشتن مردم هیچ ابایی نداشت و به راحتی مردم را به گلوله می بست. به نظر من قیام 19 دی یک قیام همه جانبه و از سوی تمام مردم قم بود. چون در آن قیام از روحانی و دانشجو گرفته تا بازاری و کارگر شرکت داشتند. زن و مرد دوش به دوش هم در این قیام شرکت داشتند. اتفاق و هدف مشترک مردم برای آزادی از زنجیر استبداد در قم باعث کشانیده شدن تظاهرات به سطح وسیعی از کشور و در نهایت انقلاب شکوه مند اسلامی ایران در سال 57 بود.
ماههای آخر سال 1357 بود، پدرم میگفت امام خمینی (ره) که شرط ورود خود را به کشور، خروج شاه، اعلام کرده بودند، با فرار شاه در 26 دی 1357، تصمیم به بازگشت گرفتند. وقتی مردم خبر آمدن حضرت امام (ره) را شنیدند، همبستگی و اتحادشان و شور و نشاطشان بیشتر شده بود و صمیمانه و با شوق فراوان منتظر آمدنش شدند. هیچگاه آن خاطرات را فراموش نمیکنم. مخصوصاً روز 12 بهمن 1357، که پرشکوه ترین استقبال تاریخی رقم خورد حضرت امام با قلبی آرام و مطمئن پس از 15 سال هجرت، پا به خاک میهن اسلامی گذاشتند. جمعیت زیادیاز مردم به استقبال امام به فرودگاه آمده بودند و صدها خبرنگار و عکاس و فیلمبردار به ثبت این رویداد تاریخی پرداختند.
امام از فرودگاه مستقیما به بهشت زهرا رفتند و ضمن ادای احترام به شهدای انقلاب اسلامی، سخنرانی تاریخی خود را در آنجا ایراد کردند. در این سخنرانی امام نخست وزیری شاپور بختیار را غیر قانونی اعلام کرده و فرمودند: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم.»
ان شاء الله این انقلاب که در بوجود آمدنش مردان و زنان بیشماری خونشان را فدا کردند با رهبری حضرت آیت الله خامنه ای و در زیر پرچم امام عصر (عج) همیشه پاینده و جاویدان باشد. ان شاء الله
[ شنبه 87/11/19 ] [ 8:53 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
یک قطره زندگی
دو روز مانده بود به پایان عمرش؛ تازه فهمید که اصلاً زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از او بگیرد.
داد زد و بد و بیراه گفت؛ خدا سکوت کرد.
آسمان و زمین را به هم ریخت؛ خدا سکوت کرد.
جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت؛ خدا سکوت کرد.
به پر و پای فرشته و انسان پیچید؛ خدا سکوت کرد.
دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد؛ خدا سکوتش را شکست و گفت:
عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت.
تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها یک روز باقی است؛ بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.
لابلای هق هقش گفت: اما با یک روز ... با یک روز چه کاری می توان کرد...؟!
خدا گفت: آن کسی که لذت یک روز زیستن را تجربه کند گویی هزار سال زیسته است؛ آنکه امروزش را در نمی یابد، هزار سال هم به کارش نمی آید.
آن گاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو زندگی کن.
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید.
اما می ترسید حرکت کند، می ترسید راه برود؛ می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد.
قدری ایستاد؛ بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد. بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد؛ زندگی به سر و رویش پاشید؛ زندگی را نوشید؛ زندگی را بویید.
چنان به وجد آمد که دید تا ته دنیا می تواند بدود؛ می تواند بال بزند؛ می تواند پا روی خورشید بگذارد.
او در آن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را بدست نیاورد.
اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید. روی چمن خوابید. کفشدوزکی را تماشا کرد. سرش را بالا گرفت و ابرها را دید.
به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد؛ و برای آنهایی که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.
او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و لذت برد و سرشار شد و بخشید و عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود.
[ شنبه 87/10/21 ] [ 8:28 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
پیست اسکی دیزین
در شمالی ترین نقطه تهران در دامنه رشته کوه البرز، پیست اسکی دیزین؛ بزرگترین پیست اسکی ایران قرار که به علت داشتن برف دائمی و آفتاب مناسب شهرت جهانی دارد. در این پیست دو هتل بزرگ وجود دارد که کلیه امکانات رفاهی را در اختیار اسکی بازان و دوست داران طبیعت قرار می دهد. این پیست در 60 کیلومتری تهران و در جاده چالوس قرار دارد. دیزین دارای پیست جداگانه برای استفاده خانم ها است.
پیست های اسکی توچالادامه مطلب...
[ چهارشنبه 87/10/4 ] [ 8:10 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
هرگز نمی شد باورم این برف پیری بر سرم
سنگین نشیند چونین من بودم و دل بود و می
آواز من آوای می هر گوشه می زد طنین
اکنون منم حیران ز عمر رفته سرگردان
ای خدای من
با این تن خسته هزاران ناله بنشسته در صدای من
ای عشق نافرجام من رفتی کجا؟
ای آرزوی خام من رفتی کجا؟
آن دوره آشفتگی های تو کو؟
ای عمر ناآرام من رفتی کجا؟
تو بخوان شب همه شب برایم ای مرغ سحر
که دل خسته من درآمد از سینه به در
تو سبکبالی و من اسیر بشکسته پرم
تو پر از شوری و من ز عالمی خسته تنم
[ یکشنبه 87/9/10 ] [ 11:37 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
با سلام و ادب خدمت تک تک دوستانم
قانون 1 : بیایید ذهنمان را سر شار از فکر آرامش ، شجاعت ، سلامتی و امید کنیم ، زیرا زندگی ما همان چیزی است که ذهنمان می سازد
ب- یادمان باشد که تنها راه دست یافتن به خوشحالی و سعادت ، انتظار تشکر از دیگران نیست ، بلکه بخشش را باید به خاطر شادی ، بخشش دوست داشت.
[ دوشنبه 87/9/4 ] [ 8:5 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند. آوازی شنید که ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو میدانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟
شیخ گفت: بار خدایا! خواهی آنچه را که از رحمت تو میدانم و از کرم تو میبینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجدهات نکند؟
آواز آمد: نه از تو؛ نه از من.
(تذکره الاولیاء)
[ یکشنبه 87/8/19 ] [ 7:48 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
پیامک های جدید پائیزی تقدیم به شما عزیزان و دوستان گلم:
1. مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد،روح زندگی را برای خویش نگه می دارد. (دکتر سنگری)
2. برگ سبز درخت، "معرفت کردگار" ، و برگ زرد درخت، "معرفت روزگار" است. (دکتر سنگری)
3. کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده باشد، به نیرنگ گلهای رنگ رنگ دل نخواهد سپرد. (دکتر سنگری)
5. ای گل همیشه بهارم، مهدی فاطمه!
جان جهان تشنه ی، آب گوارای توست
رفع عطش دیدن روی دل آرای توست
هجر تو کرده خزان، فصل همه عمر ما
رمز بهار جهان، لذت آوای توست
6. اینجا آسمان ابری ست
آنجا را نمی دانم
اینجا هوایش بهاری نیست
آنجا را نمی دانم
اینجا عاشقا تنهایند
آنجا را نمی دانم
اینجا دل برای تو تنگ است
آنجا را نمی دانم...
یا مهدی ادرکنی
7. در خراب ِ غفلت آبادیم ما
در خزان زندگی، شادیم ما
از بهاران، غافلیم و دلخوشیم
همچنان بی حاصلیم و دلخوشیم
8. باغبان خویش باش، در چهار فصل زندگی انسان، پاییز کمین کرده است. (دکتر محمدرضا سنگری)
9. هرگز مغرور نشو! برگ وقتی می ریزه که فکر می کنه طلاست!
10. ابرهای تکّه تکّه و گسسته، باران نمی آورند، دست مهربان باد، مجلس عقد و ازدواج ابرها را
در آسمان فراهم می آورد، می بینیم که بدون ازدواج، زمین برهوت خواهد شد! (دکتر سنگری)
[ پنج شنبه 87/8/16 ] [ 9:40 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
با سلام خدمت دوستان گلم امیدوارم هر جا که هستی و در این روزهای بارونی شاد و خرم باشید، خیلی بارون رو دوست دارم مخصوصا پیاده روی توی هوای بارونی، آرزو دارم دلتون مثل بارون که پاک کننده است پاک و بارونی باشه(فداتون بشم)
چند نوشته قشنگ و خواندنی برایتان در وبلاگم مینویسم امیدوارم که بدردتان بخورد.
کاشکی جوانی ام المثنایی داشت
لحظه رفتنیست و خاطره ماندیست تمام ادبیات عشق را یک نگاه میفروشم اگر لحظه ماندنی بود و خاطره رفتنی
شاملو: عیب کار اینجاست که من "" آنچه هستم "" را با "" آنچه باید باشم "" اشتباه می کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم،در حالیکه آنچه هستم نباید باشم
به خاطر داشته باشیم که : عمر کوتاه است رسیدن به خواسته هایمان را طولانی نکنیم.
راه ما هموار است آن را پیچیده نکنیم .
نگهداشتن دوستان خوب گرانبها است به سادگی از دست ندهیم .
سخن گفتن سهل است گوش کردن را تمرین کنیم.
طبیعت پر از لطف است نامهربانی نکنیم.
زندگی آسان است آن را مشکل نکنیم .
دنیا پر از زیبائی است چشمانمان را به سادگی نبندیم .
ذهن ما پر از جواب است سوالاتمان را بپرسیم.
رسیدن به آرزوها آسان است راه سخت تر را نرویم.
دعایم کنید
[ دوشنبه 87/8/13 ] [ 2:47 عصر ] [ مجتبی نصیری ]
با سلام و تبریک ایام دهه کرامت به شما دوستان گلم | ||
1- مسئولیت پذیری 2- احساسات خود را کنترل کنید 3- بخشنده باشید 4- وقت خود را با خانواده و دوستان بگذرانید خود را بشناسید 5- ضعف های شخصیتی خود را از بین ببرید 6- متوجه رفتار خود باشید 7- کار خودتان را انجام دهید 8- درستکار باشید دیدگاه خود را مشخص کنیدادامه مطلب... [ شنبه 87/8/11 ] [ 10:9 صبح ] [ مجتبی نصیری ] |
||