ماست؛ و براى ماست. ما بهار را مىطلبیم، غافل از اینکه بهار، خود بیشتر
از ما طالب ماست. بهار به دنبال ماست و ما را مىجوید و به خاطر ماست که
چشمان پرمهرش همیشه همچون دو چشمه جوشان دُرافشانى مىکند. ما به خود
مىبالیم که به دنبال بهاریم ولى احساس مىکنیم که او چون آهویى چابک از
کنار ما مىگذرد و نمىخواهد دستمان به او برسد. فکر مىکنیم که ما به
دنبال او هستیم، اما نه این بهار است که به دنبال ماست و قدم به قدم
همراهىمان مىکند؛ فقط باید چشمانمان را باز کنیم و نیک بنگریم. اگر خوب
نگاه کنیم جاى پاى سبزش را در چند قدمى نگاهمان خواهیم دید و مىتوانیم
شاد و خوشحال پابوس قدوم سبزش باشیم.
مهربانى را از تو مىآموزیم و وفا را از تو یاد مىگیریم. مىدانیم که هیچ
گاه تنهایمان نگذاشتى و نخواهى گذاشت. پس اى بهار زندگىمان، عاجزانه از
تو مىخواهیم که بار دیگر ما را به نزد خود بخوانى.
یا اباصالح المهدى، دیدار تو، آرزوى ماست.
[ دوشنبه 89/2/13 ] [ 8:23 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
من نمی دانم و همین درد مرا سخت می آزارد...
که چرا انسان این دانا ، این پیغمبر ،
در تکاپوهایش ، چیزی از معجزه آن سوتر ،
ره نبرده ست به اعجاز محبت!
چه دلیلی دارد؟
چه دلیلی دارد ، که هنوز ، مهربانی را نشناخته است!
و نمی داند در یک لبخند ، چه شگفتی هایی پنهان است!
من برآنم که در این دنیا
خوب بودن _به خدا _ سهل ترین کار است.
و نمی دانم
که چرا انسان ، تا این حد با خوبی بیگانه است!!
و همین درد مرا سخت می آزارد...
[ چهارشنبه 89/2/8 ] [ 8:18 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
بدان
که با تو چه می کنند و تو خود را دست چه کسانی می سپاری...
بفهم
که چگونه تو را پس می زنند و تو چگونه به آنها تکیه می کنی...
آری....ما با چیزهایی زندگی می کنیم که نمی فهمیم
اما اگر روزی فهمیدیم زندگی کردن بر ما سخت خواهد شد
پس تا می توانی نفهم و یا خود را بزن به نفهمی...
[ شنبه 89/1/28 ] [ 7:47 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
شادى احساسى درونى است که بیشتر از طریق علایم و نشانههاى غیرکلامى، حالت چهره، وضع بدن، حرکات چشم و لب نمایان مىشود.
افراد برونگرا، مردمآمیز و جمعگرا به دلیل ویژگىهاى رفتارى خاصشان چون ارتباط با دوستان، مشارکت و تماسهاى اجتماعى متعدد، داراى بیشترین عواطف مثبت هستند. عدم تمایل شخصیتهاى درونگرا به داشتن تماس اجتماعى، مانع دستیابى به عواطف مثبت شدید است.
مهمترین عامل ایجاد عواطف منفى، باورهاى غلط، غیرمنطقى و خودمخرب است. اصلاح افکار غیر منطقى باعث کاهش یا ضعف عواطف منفى مىشود.
یکى از مهمترین راههاى شاد زیستن، فعال بودن است. برنامهریزى براى فعالیتهاى خوشایند مثل: ورزش، گردش، شرکت در جمعهاى خانوادگى و دوستانه و پرداختن به امور اخلاقى و معنوى مىتواند بر فعالیتهاى خوشایند بیفزاید. فعالیتهاى خوشایند از جمله مؤثرترین شیوههاى کاهش عواطف منفى و افزایش شادى است.
براى برنامهریزى شاد زیستن مىتوان:
- در همه حال به خدا توکل داشته، از او کمک خواسته و با او درددل کنیم.
- مهارتهاى اجتماعى خود را افزایش دهیم. برخى رفتارهاى مفید عبارتند از: توجه به گفتههاى دیگران، ترغیب و تشویق افراد مقابل به ابراز عقاید خود، مکث کردن در پایان صحبت و رعایت بهداشت فردى؛
- فعالیتهاى روزمره لذتبخش را در برنامه خود بگنجانیم؛
- غصه گذشته را خوردن و نگران آینده بودن، مشکلى را حل نمىکند؛
- نقش بازى کردن و دورى از خویشتنِ خویش، عواطف منفى را زیاد خواهد کرد؛
- افکار غیر منطقى و خطاهاى شناختى را شناسایى و به مقابله جدى با آنها برخیزیم؛
- توجه خود را روى افکار مثبت و خوشبینانه متمرکز کنیم.
در هر حال، چه بهتر که در جلسات و محافل دوستانه مشکلات و نگرانىهاى خود را بزرگ جلوه نداده و آنها را به دیگران منتقل ننماییم. و همانطورى که معتقدیم مؤمن گشادهرو است و با لبخند خود به دیگران آرامش مىبخشد سعى نماییم به موفقیتها و جنبههاى خوشایند زندگى اندیشیده و افسرگى را به خود راه ندهیم.
[ چهارشنبه 89/1/25 ] [ 8:15 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
مدال لیاقت خدا
نشان لیاقت خدا، مدالی نیست که بر گردنت بیاویزی. نشان لیاقت خدا، تنها
چند خط ساده است؛ خطهای سادهای که بر پیشانیات میکشد. هر تقویم که
تمام میشود، خطی بر خطوط پیشانیات اضافه میگردد و روزی میرسد که
پیشانیات پر از دستخط خدا میشود. آیینهها میگویند آنکس زیباتر است
که خطی بر چهره ندارد؛ آیینهها اما دروغ میگویند. دستخط خدا بر هر
صفحهای که بنشیند، زیبایش میکند. جوانی، بهایی است که در ازای دستخط
خدا میدهیم. دستخط خدا اما پیش از اینها میارزد. کیست که جوانیاش را
به دستخط خدا نفروشد؟
[ یکشنبه 89/1/22 ] [ 7:53 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
نیایش
بزرگ و ستودنیست نام تو یا لطیف! و نیایش و ستایش سزاوار چون تو خدایی است که آب و خاک و باد آتش را آنسان آفریدی که از هم بگریزید و به هم بیاویزند تا زمین گهوارهای امن و آرام باشد.
خدایا! تو خاک را با گلها، پرندگان و درختان سر به فلککشیده مزین کردی تا خانهباغی را که در آن متولد شدهام، به فراموشی نسپارم؛ خانهباغی که در زیر درختانش رودهای شیر و عسل جریان دارد، و هر که سزاوار بودن در آنجاست بندهای درخور توست. از نیاکانم شنیدهام ساکنان آن خانهباغ بیزوال از زمستانهایی مهیب میگذرند و به بهار بودن با تو میرسند. این همه را میدانم ای ستودنی پاک! اما این روز و این سرمای سخت تاب و توانم را زایل میکند، و وقت و بیوقت، خطایی، لغزشی، گناهی سد راه بندگیام میشود. آنگاه من میمانم با زبانی که بند آمده است وبلد نیست آنسان که باید پوزش بخواهد. میمانم با سر انگشتانی که یخ زدهاند و باید کورمال کورمال به دنبال راه بهشت بگردند.
خدایا! زمین به راه و بیراههاش زبانزد است، من به خطا و لغزشم و تو به چشمپوشی و بنده نوازیات. خداوندا از این همه سختی و انجماد به رحمت تو پناه میبرم که از خاک تیره چیزی بر نمیآید تا از افلاک نوری نرسد.
ای کسی که دانه را میشکافی و ابر را بر باد مینشانی! آنچنان نپسند که بندگانت از من بترسند و بگریزند که مهمان برهوت خشک شدن نزدیکی به هلاکت و مرگ است.
خدایا! درختان غرور و خساست را نمیشناسند، حتی تهیدستترینشان سایهای، خنکای لذتبخشی و تکیهگاهی دارد که خستگی کسی را بزداید. خدایا! بخشندگی شایستة توست و هدیهای از سوی تو که میشود به آن دل خوش کرد، مرا نیز با چنین منتی عزیز بدار تا در اوج فقر از بخشیدن و بخشودن باز نمانم. وقتی از آبهای راکد چیزی جز فساد و تباهی بر نمیآید، روانی، زلالی و سختکوشی رودها را به من ببخش تا با ذهنی شفاف از راههای ناگشوده بگذرم و ردپایی از لطافت و سرسبزی بر جای بگذارم و در انتها به دریای مهربانی تو برسم.
الهی! رویش برگ، خنده گل بالبال زدن شاپرکی که تازه پیله را شکافته، شکوفه کردن درختان مرده و...
همه نماد و نشانهاند و معجزاتی که لحظه لحظة زندگیمان را آکنده است از روزی که این اتفاقهای خارقالعاده را طبیعی قلمداد کنم و تو را با آنها به یاد نیاورم به سوی تو میگریزم؛ به سوی تو ای شنوای بینای بخشنده.
خدایا سال جدید را سالی پر از موفقیت و سلامتی و نشاط و خرمی و کامیابی برای ما قرار بده و دلت ما را با عشق خودت نورانی کن.
[ شنبه 89/1/14 ] [ 12:3 عصر ] [ مجتبی نصیری ]
* معنای حقیقی بهار، فقط در لغتنامه خدا یافت میشود.
* فروردین، آغاز اعتراض بهار بر حکومت نظامی زمستان است.
* بهار، عادت نیک طبیعت است و ترکش موجب مرض و حرج و شدت.
* بهار، تحقق انشاءالله فصلهاست.
* بهار، تنها ایجازی است که به اطناب سخن میگوید.
* نوروز، بهانهای است تا روز نو را به روزگارانی نو بدل کنیم.
* بهار، مبدأ عاشقیها و مخزنالاسرار عاشقانههاست.
* نوروز، تاریخی است که جغرافیای جهان را تغییر میدهد.
* بهار، از گرانبهاترین کالاهای مصرفی جهان است.
* بهار، فصلی است با قدمت، کهن، با ارزش، گرانبها، خیرهکننده، بیمثال و بیهمتا که هرگز عتیقه نمیشود.
* بهار، رویش آیهها و عبرتها، بلوغ رسای قنوت در نماز متواضعانه هستی است.
* مروارید بهار، از صدف طبیعت سر برآورد و با هزاران سلام زلال، قدم بر قلبهایی به وسعت بیکران گذاشت و با کولهباری از عطوفت و عشق و صفا، بر سینه فراخ یاران نشست و با قلم سبز یکرنگی و بندگی بر پیشانی صخرهها نگاشت: یا مقلبالقلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار...
هر بهار، فرشتگان معطر طبیعت، فوجفوج از عرش فرود میآیند و مشتمشت بر فرش، سلامت و سعادت و سخاوت و سرور و سبزینگی نثار میکنند.
[ سه شنبه 88/12/25 ] [ 8:37 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
راستى، دلت گنجایش چه چیزهایى را دارد. عشق؟ نفرت؟ کینه؟ حسد؟ مهربانى؟ ...
ما واقعاً نمىدانیم چه چیزهایى در دل تو جاى گرفته و جاى مىگیرد اما مىتوانیم به تو شاخص بدهیم. این شاخصها مىتواند کمکت بکند تا گنجایش و وسعت دلت را اندازه بگیرى. براى رسیدن به جواب کافى است به تمام سؤالات از ته دل جواب بدهى سپس برگردى و جوابهایت را مرور کنى. همین.
1- آیا فکر مىکنى تا به حال به جز شاعران و نویسندگان، کسى گنجایش دلش را اندازه گرفته است؟
2- آیا واقعاً دل شکستنى است؟
3- آیا شکست در دلت خوب جاى مىگیرد؟
4- آیا در دلت عشق جاى بیشترى مىخواهد یا نان؟
5- آیا در دلت خود را مىبخشى؟ دیگران را چطور؟
6- آیا در دلت نورى مىبینى؟ یا پرتویى؟ آرزو داشتهاى نور دلت فروزان باقى بماند؟
7- شده به دلیل شکست در زندگى، از سر حماقت، در دل به فکر خودکشى افتاده باشى؟ یا از شکستها و اشتباهات بیش از موفقیتها درس آموختهاى؟
8- آیا در دل آرزو نکردهاى نمونهاى از انسانهاى متعالى باشى؟
9- آیا در دل آرزو مىکنى هر روز خدمتى به همنوعى بکنى که او از عهده جبرانش برنیاید؟
10- آیا در دل نخواستهاى چنان کار و تلاش کنى که گویى نیازى به پول آن ندارى؟
11- آیا در دل آرزو نکردهاى چنان به اطرافیانت عشق بورزى که گویى هرگز از طرف آنها مورد بىمهرى واقع نشدهاى؟
12- آیا پیوسته آرزو مىکنى پرتو هدایت در دلت شعلهور و ضمیرت از فروغ مهر و محبت روشن باشد؟
13- آیا توانستهاى نهال «نگاه به آینده» را در دلت بنشانى؟
14- فکر مىکنى بتوانى بار مصیبتهاى زندگى را با بردبارى در دلت جاى دهى؟
15- راستى، آیا در دل هرگز خدا را براى خرما خواستهاى؟ادامه مطلب...
[ دوشنبه 88/12/17 ] [ 8:4 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
آفریقای جنوبی: سرزمین بدون سرما
آلبانی: سرزمین کوه نشینان
ایران:قوم آریایی
اتیوپی: سرزمین چهره سوختگان
اسپانیا: سرزمین خرگوش کوهی
استرالیا: سرزمین جنوبی
اسرائیل: جنگیده با خدا
ایسلند: سرزمین یخ
بحرین: دو دریا
برزیل: چوب قرمز
بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان
بورکینافاسو: سرزمین مردم درستکار
پاراگوئه: این سوی رودخانه
ترکیه: سرزمین قوی ها
جامائیکا: سرزمین بهاران
دانمارک: مرز قوم دان
روسیه: کشور روشن ها، سپیدان
سریلانکا: جزیره باشکوه
سوئد: سرزمین قوم "سوی"
سوئیس: سرزمین مرداب
سودان: سیاهان
سوریه: سرزمین آشور
سیرالئون: کوه شیر
شیلی: پایان خشکی / برف
فرانسه: سرزمین قوم فرانک از اقوام سلتی
فلسطین: یکی از اسامی قدیم رود اردن
فیلیپین: از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ
کانادا: دهکده زبان سرخپوستی "ایروکوئی"
کنیا: کوه سپیدی
لبنان: سفید
[ سه شنبه 88/12/11 ] [ 1:59 عصر ] [ مجتبی نصیری ]
چارلی چاپلین: انسان باش،پاکدل و یکدل؛زیرا که گرسنه بودن،صدقه گرفتن و در فقر مردن،هزار بار قابل تحمل
تر از پست و بی عاطفه بودن است
ما نمی توانیم به دلمون
یاد بدیم که نشکنه،ولی میتونیم یادش بدیم که هر وقت شکست لبه تیزش دست کسی رو نبره
کسی که زیبایی اندیشه
پیدا کرده باشد، زیبایی تن را به نمایش نمی گذارد
خدایا وقتی ازم گرفتی و
بهم بخشیدی ، فهمیذم که معادله زندگی نه غصه خوردن برای نداشته هاست ، نه شاد بودن
برای داشته ها
برای انسانهای بزرگ هیچ بن بستی وجود ندارد ، زیرا آنان بر این باورند که : یا راهی خواهم
یافت و یا راهی خواهم ساخت .
[ یکشنبه 88/12/9 ] [ 8:59 صبح ] [ مجتبی نصیری ]